عشق و زندگی |
گویند کسان بهشت با حور خوش است ××××××× من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار ××××××× کآواز دهل شنیدن از دور خوش است +++++ گویند مرا که دوزخی باشد مست ××××××× قولیست خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند ××××××× فردا بینی بهشت همچون کف دست +++++ من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت ××××××× از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جامی و بتی و بربطی بر لب کشت ××××××× این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت +++++ مهتاب بنور دامن شب بشکافت ××××××× می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت خوش باش و میندیش که مهتاب بسی ××××××× اندر سر خاک یک بیک خواهد تافت +++++ گفتم بعروس دهر کابین تو چیست ××××××× گفتا دل خرم تو کابین نیست +++++ آن جام بلورین که ز می خندان است ××××××× اشکی است که خون دل در و پنهان است +++++ می نوش که عمر جاودانی این است ××××××× خود حاصلت از دور جوانی این است هنگام گل و باده و یاران سر مست ××××××× خوش باش دمی که زندگانی این است +++++ نیکی و بدی که در نهاد بشر است ××××××× شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل ××××××× چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
[ دوشنبه 91/11/30 ] [ 1:41 عصر ] [ سعادت ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |