سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق و زندگی
 

 

چون بلبل مست راه در بستان یافت ×××××××  روی گل و جام باده را خندان یافت

آمد بزبان حال در گوشم گفت ×××××××  در یاب که عمر رفته را نتوان یافت

+++++

چون چرخ بکام یک خردمند نگشت ×××××××  خواهی تو فلک هفت شمرخواهی هشت

چون باید مرد و آرزوها همه هشت ×××××××  چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

+++++

چون لاله بنور و ز قدح گیر بدست ×××××××  با لاله رخی اگر تو را فرصت هست

می نوش بخرمی که این چرخ کهن ×××××××  ناگاه ترا چو خاک گرداند پست

+++++

چون نیست حقیقت و یقین اندر دست ×××××××  نتوان بامید شک همه عمر نشست

هان تا ننهیم جام می از کف دست ×××××××  در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست

+++++

چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست ×××××××  چون هست بهر چه هست نقصان و شکست

انگار که هر چه هست در عالم نیست ×××××××  پندار که هر چه نیست در عالم هست

+++++

خاکی که بزیر پای هر نادانی است ×××××××  کف صنمی و چهره جانانی است

هر خشت که بر کنگره ایوانی است ×××××××  انگشت و زیر یا سر سلطانی است

+++++

دارنده چو ترکیب طبایع آراست ×××××××  از بهر چه افکندش اندر کم و کاست

گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود ×××××××  ور نیک نیامد این صور عیب کراست

+++++

در پرده اسرار کسی را ره نیست ×××××××  زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست ×××××××  می خور که چنین فسانه ها کوته نیست

 

 


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 10:4 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

این کهنه رباط را که عالم نامست ×××××××  و آرامگه ابلق صبح و شامست

بر نیست که وامانده صد جمشید است ×××××××  قصریست که تکیه گاه صد بهرامست

+++++

این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت ×××××××  چون آب بجویبار و چون باد بدشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت ×××××××  روزی که نیامده است و روزیکه گذشت

+++++

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است ×××××××  در صحن چمن روی دلفروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گوئی خوش نیت ×××××××  خوشباش و ز ،دی مگو امروز خوش است

+++++

پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است ×××××××  گر دنده فلک نیز بکاری بوده است

هر جا که قدم نهی تو بر روی زمین ×××××××  آن مردمک چشم نگاری بوده است

+++++

تا چند زنم بروی دریاها خشت ×××××××  بیزارشدم زبت پرستان کنشت

خیام که گفت دوزخی خواهد بود×××××××  که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت

+++++
ترکیب پیاله ای که درهم پیوست ×××××××  بشکستن آن روا نمیدارد مست

چندین سر و پای نازنین از سر و دست ×××××××  از مهر که پیوست و بکین که شکست

+++++

ترکیب طبایع چو بکام تو دمی است ×××××××  رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است

با اهل خرد باش که اصل تن تو ×××××××  گر دی و نسیمی و عنباری و دمی است

+++++

چون ابر بنور و رخ لاله بشست ×××××××  بر خیز و بجام باده کن عزم درست

کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست ×××××××  فردا همه از خاک تو بر خواهد رست

 


[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 3:17 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

پیوندهای روزانه
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 200722