عشق و زندگی |
بر خیز بتا بیا ز بهر دل ما ××××××× حل کن بجمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم ××××××× زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما +++++ چون عهده نمی شود کسی فردا را ××××××× حالی خوش دار این دل پر سودا را می نوش بماهتاب ای ماه که ماه ××××××× بسیار بتابد و نیابد ما را +++++ قرآن که مهین کلام خوانند آنرا ××××××× گه گاه نه بر دوام خوانند آنرا بر گرد پیاله آیتی هست مقیم ××××××× کاندر همه جا مدام خوانند آنرا +++++ گرمی نخوری طعمه مزن مستانرا ××××××× بنیاد مکن تو حیله و دستانرا تو غره بدان مشو که می می نخوری ×××××× صد لقمه خوری که می غلامست آنرا +++++ هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا ××××××× چون لاله رخ و چو سر و بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک ××××××× نقاش ازل بهر چه آراست مرا +++++ ماهیم و می و مطرب و این کنج خراب ××××××× جان و دل و جام و حامه پردرد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب ××××××× آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب +++++ آن قصر که جمشید در اوجام گرفت ××××××× آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور میگرفتی همه عمر ××××××× دیدی که چگونه گور بهرام گرفت +++++ ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست ××××××× بی باده گلرنگ نمی باید زیست این سبزه که امروز تماشا گه ماست ××××××× تا سبزه خاک ما تماشا گه کیست
[ شنبه 91/11/28 ] [ 9:33 صبح ] [ سعادت ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |