عشق و زندگی |
این کهنه رباط را که عالم نامست ××××××× و آرامگه ابلق صبح و شامست بر نیست که وامانده صد جمشید است ××××××× قصریست که تکیه گاه صد بهرامست +++++ این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت ××××××× چون آب بجویبار و چون باد بدشت هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت ××××××× روزی که نیامده است و روزیکه گذشت +++++ بر چهره گل نسیم نوروز خوش است ××××××× در صحن چمن روی دلفروز خوش است از دی که گذشت هر چه گوئی خوش نیت ××××××× خوشباش و ز ،دی مگو امروز خوش است +++++ پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است ××××××× گر دنده فلک نیز بکاری بوده است هر جا که قدم نهی تو بر روی زمین ××××××× آن مردمک چشم نگاری بوده است +++++ تا چند زنم بروی دریاها خشت ××××××× بیزارشدم زبت پرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود××××××× که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت +++++ چندین سر و پای نازنین از سر و دست ××××××× از مهر که پیوست و بکین که شکست +++++ ترکیب طبایع چو بکام تو دمی است ××××××× رو شاد بزی اگر چه بر تو ستمی است با اهل خرد باش که اصل تن تو ××××××× گر دی و نسیمی و عنباری و دمی است +++++ چون ابر بنور و رخ لاله بشست ××××××× بر خیز و بجام باده کن عزم درست کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست ××××××× فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 3:17 عصر ] [ سعادت ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |