سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق و زندگی
 

1. فیل خوابی میبیند و فیلبان خوابی.

2. فیلش یاد هندوستان کرده.

3. فیل و فنجان.

4. فیل زنده اش صد تومنه، مرده اشم صد تومنه.

5. فلانی اجاقش کوره.

6. فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.

7. فکر نان کن، که خربزه آب است.

8. فقط مرده است که سخن نمیگوید.

9. فقط دست بگیر داره، دست بده نداره.

10. فعلأ که کنگر خورده، لنگر انداخته.

11. فعلأ که تو لاک خودش فرو رفته.

12. فعلأ آبش تو جوبه.

13. فرشش زمین، لحافش آسمون.

14. فردا هم روز خداست.

15. فارسی گو، گر چه تازی خوشتر است.

16. فال، امام جعفر صادق است و بد ندارد.

17. فال بد بر زبان بد باشد.

18. فارسی شکر است، ترکی هنر است.

19. فقط بلبل قدر گل را میداند.

20. فراوان سخن باشد، آگنده گوش.

21. فال و تماشا.

22. فرزند هنر باش، نه فرزند پدر؛ فرزند هنر، زنده کند نام پدر.

 


[ جمعه 91/10/29 ] [ 10:32 صبح ] [ سعادت ] [ نظر ]

1. خار را در چشم دیگران میبینه، تیر را در چشم خودش نمیبینه.

2. خاک مرده پاشیده.

3. خانه شوهر هفت خمره زردآب داره.

4. خانه اگر پر از دشمن باشه؛ بهتره، تا خالی باشه.

5. خانه خودت نشسته ائی، حرف مردم را چرا میزنی.

6. خدا جای حق نشسته.

7. خر ، بیار و باقالی بار کن.

8. خر، تب میکنه.

9. خر خفته جو نمیخوره.

10. خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست، برای آبکشی است.

11. خر را گم کرده پی نعلش میگرده.

12. خرس در کوه بوعلی سینا ست.

13. خر رو به طویله تند میره.

14. خر که جو دید، کاه نمیخوره.

15. خر گچ کش روز جمعه از کوه سنگ می یاره.

16. خر همان خر است، پالانش دیگر است.

17. خر نر را از تخمش میشناسند.

18. خواب زن چپ میزند.

19. خوش ظاهر، بد باطن.

20. خدا وقتی هامیده، دو رور جماران هم، هامیده.

21. خدا نجار نیست، اما در و تخته رو خوب بهم جا میندازه.

22. خوشا به حال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند.

23. خر را با آخور میخوره، مرده را با گور.

24. خود را به موش مردگی زدن.

25. خری زاد و خری زید و خری مرد.

26.خوانا بینا ست.

27(.خون بر در آستانه نبین و نپرس.( ببین و بپرس

28. خون سگ، شرم است.

29. خویش به خوشی، سودا به رضا.

30. خم رنگرزی نیست.

31.خدا از دهانت بشنود.

32. خود گوئی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی.

33. خریت ارث نیست، بهرة خدا داده است.

34. خواست زیر ابرو شو برداره ، چشمشو کور کرد.

35. خنده، بر هر درد بی درمانی دواست.

36. خونه جهود، بخور؛ خونه ارمنی، بخواب.

37. خرده گرفتن.

39(. خر ، ما از بچگی دم نداشت.( خرم از کره گی دم نداشت.

40(. خاک تو سرت کنم.( خاک بر سر کردن.

41. خونه خرابم کردی.

42. خطر از بیخ گوش گذشت.

43. خوش به حال دیونه، که همیشه خندونه.

44. خطر به جون خریدن.

45(. خیت کاشتن.( خیتی بالا آوردن.

46. خر از پل گذشتن.

47. خواب دیدی، خیر باشه.

48. خفته را خفته کی کند بیدار ؛ که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار.

49. خیزید و خز آرید که هنگام خزان است ؛ باد خنک از جانب خوارزم وزان است.

50. خداوند،بلند کردن صدا را به بدگوئی دوست ندارد، مگر ار آن کس که به وی ستم شده باشد.

51. خریدار به صد چشم احتیاج دارد، دکاندار به یک چشم نیازمند نیست.

52. خنده نه در موقع، بهتر از حدیثی نه در موضع.

53. خیال طوطی صفت حیران آن آئینه رویم؛ که می گویم سخن، اما نمی دانم چه میگوئم.

54. خبری که دانی، دلی بیازارد؛ تو خاموش، تا دیگری بیارد.

55. خر عیسی گرش به مکه برند، چو باز گردد، همان خر باشد.

56. خلایق، هر چی لایق.


[ پنج شنبه 91/10/28 ] [ 1:42 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1. قاشق نداره آش بخوره

2. قبای بعد از عید برای گل منار خوبه.

3. قیافه اش چهارده شاهی میخواد تا یک شاهی.[ دو زال نمی ارزه.]

4. قصاص در این دنیاست.

5. قشونی که رئیس نداره، حالش بهتر از این نمیشه.

6. قرض تو نمیدی، اقلأ حرفشو بزن.

7. قدش مثل میخ طویله پای خروس میمونه.

8. قدر عیسی را کجا شناسد خر.

9. قانع بنشین و هر چه داری بپسند.

10. قاطر چموشو، کسی سوار نمیشه.

11. قرض عروسی را خدا میدهد.

12. قرض که رسید به صد تومن، هر شب بخور قیمه پلو.

13. قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم.

14. قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

15. قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری.

16. قدر نان و گرسنه میداند.

17. قبا تنگ آمده.

18. قاطر را گفتند: پدرت کیه؟ گفت: اسب آقادائیه.

19. قافیه را پاک باخته.

20. قاچ زین را بکش، اسب دوانی پیشکشت.

21. قاتل به پای خود، پای دار میره.

22. قاپ، قمارخونه است.

23. یارو(طرف) قاپ باز.

24. قبای بعد از عید، برای گل منار خوب است.

25. قبل از آب، موزه کشیده.

26. قلبی که مهر میورزد، همیشه جوان است.

27. قبل از اینکه حرفتو بزنی، مزه مزه کن.

 

?


[ چهارشنبه 91/10/27 ] [ 9:47 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1. حرف راست را باید از بچه شنید.

2. حناش رنگی نداره.

3. حرف مرد یک کلمه است.

4. حرف خود، تو کجا شنیدی؟ اونجا که حرف مردمو شنیدی.

5. حق به حقدار میرسه.

6. حسود هرگز نیاسود.

7. حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی.

8. حساب حسابه، کاکا برادر.

9. حیا را خورده، آبرو را قی کرده.( قورت داده.)

10. حوض نساخته، قورباغه پیدا کرده.

11. حمام نرفتن بی بی، از بی چادریست.

12. حساب به دینار، بخشش به خروار.

13. حق به مرکز قرار گرفت.

14. حق به حق دار میرسه.

15.حالا که ماست نشده، شیر بده.

16. حاشین نشین، دلش گشاده.

17. حاجی مرد، شتر خلاص.

18. حالا من ، میومعومیو.

19.حرفهای مفت، کفشهای جفت.

20. حرف پیشکی مایه شیشکی است.

21. حمام زنانه شده است.

22. حرف حق(راست) تلخه.

23. حلال زاده نمی بیند.

24. حلوا حلوا دهان شیرین نمیشود.

25. حمومک مورچه داره، بشین و پاشو.( داره.)

26. حکم بچه از حکم شاه روانتر است.

27. حلالش چه وفا داره که حرامش داشته باشه.

28. حلقه به گوش.

29. حرکت از تو، برکت از خدا.

30. حیف از آنهاکه مردند و آواز ت را نشنیدند.

31. حیف بابام بود که مرد.

32. حیای خود را در دست خود نگه دار.

33. حواله سر خرمن است.

34. حرامزادگی مایه نمیخواهد.

35. حلوای نقد به از حلوای نسیه.

36. حافظا مرد نکونام نمیرد هرگز

37. حکایت نمک خوردن و نمکدان شکستن.

 


[ چهارشنبه 91/10/27 ] [ 8:13 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1. کسی که اینو نمیدونه فقط خواجه حافظ شیراز.

2.کار کردیم بسر آمد، رنج بردیم ببر آمد، دوست جستیم خبر آمد.

3. کی مرده و کی زنده.

4. کی کاشته و کی درو کرده.

5. کوتوله همانقدر که روی زمینه، همنونقدر هم زیر زمینه.

6. کله اش باد داره.

7. کج بشین و راستش را بگو.

8. کفر بیخود در آوردن.

9. کلاهتو سفت بگیر که ورش ندارن.

10. کلاغها هم واست سیاه پوشیده اند.

11. کلاغ قرمز دیدیم اما سفره اونو نه.

12. کسیکه افسار گسیخته بار آمد، مشکل بتوان افسارش را کشید.

13. کر مصلحتی دوا ندارد.

14. شال و کلاه کردن.

15. کاسه شکسته به حالت اول بر نمی گردد.

16. کار نکرده، مزد ندارد.

17. کار کردن خر، خوردن یابو.

18. کار انها بجای باریک کشیده.

19. کینه شکم تا چهل سال است.

20. کوفته همسایه تخم قاز داره.

21. کلاه بر سر کسی گذاشتن.

22. کف دستم را بو نکرده بودم.

23. کرم کار است.

24. کبوتر حرم.[است.]

25. کدام گور او را تن میگیرد.

26. گالبد مردان همه یکی است.

27. کاسه چه کنم در دست داشتن.

28. کاردش بزنی خونش در نمیاد.

29. کار حضرت فیل است.

30. کار امروز را به فردا مسپار.

31. کوه به کوه نمیرسه، آدم به آدم میرسه.

32. کوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم میخواد.

33. کمم گیری، کمت گیرم؛ نمرده ماتمت گیرم.

34. کم بخور، همیشه بخور.

35. کله گنجشکی خورده.

36. کلفتی نون را بگیر و تازگی کار را.

38. کفگیرش به ته دیگ خورده.

39. کفتر صناری، یاکریم نمیخونه.

40. کف دستی که مو نداره، از کجایش میکنند.

41. کسی را در قبر دیگری نمیگذارند.

42. کس نخارد پشت من ، جزء ناخن انگشت من.

43. کرایه نشین، خوش نشینه.

44. کج میگه اما رج میگه.

45. کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه.

46. کبکش خروس میخونه.

47. کاهل به آب نمی رفت، وقتی میرفت خمره میبرد.

48. کاه را در چشم مردم میبینه، کوه را در چشم خودش نمیبینه.

49. کافر همه را به کیش خود پندارد.

50. کاسه گرمتر ار آش.

51. کاری بکن بهر ثواب، نه سیخ بسوزه نه کباب.

52. کار نباشه ، زرنگه.

53. کار از محکم کاری عیب نمیکنه.

54. کلاهش پس معرکه است.

55. کدخدا رو ببین ، ده را بچا‍پ.

56. کبوتر با کبوتر ، باز با باز.

57. کار هر کس نیست خرمن کوفتن، گاو نر میخواهد و مرد کهن.

58. کریمان جان فدای دوست کردن.

59. کشتیهایش غرق شده.

60. کاه مال تو نیست، کاهدان مال تو است.

61. کون دهن لغش.

62. کونش میخاره.[ خارش میکنه.]

63. کار کردن عار[عیب] نیست، کار نکردن عار است.

64. کم گوی و گزیده گوی چون در ؛ تا ز اندک تو جهان شود .

65. کار نیک به از لذت دنیاست.

66. کله به سنگ خوردن.

67. کور از خدا چه خواهد، دو چشم بینا.

68. کور کورانه راه رفتن.[کار کردن.]

67. کاری کن کارستون، که همه انگشت تو دهنشون بمونه.

68. کفشهایش میرزا نوروز.

69. کوه باید ریزش کنه تا دریا پر بشه.

70. کمال همنشین در من اثر کرد، و گر نه من همان خاکم که هستم.

71. کون نشیمان نداره.

72. کفن که جیب ندارد.

73. کاسه گدایی به دست گرفتن.

74. کسی که بندگان خدا را ستم میکند، علاوه بر بندگان، خدا نیز با او دشمن است.

75. کتاب دانشمند خاموش است و میتواند، همانندسازی کند.

76. کسی به لوح ریگ باقی ماندش، تا کسی دیگر پس از تو خواندش.

77. کسی به آسمانها راه نمی یابد، مگر اینکه دوبار متولد شود.

78. کسی که پول نداشته باشد، باید رو به قبله بخوابد.

79. کل اگر طبیب بودی ، سر خود دوا میگردی.

80. کوه ، موش زائید.

 

?

?


[ سه شنبه 91/10/26 ] [ 2:23 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1.چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

2. چاقو دسته خودش را نمیبره.

3. چشم بازار را در آوردن.

4. چاه نکنده منار دزیده.

5.چهار میخ کردن.

6.چشم بسته غیب میگوید.

7. چاه نکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی.

6. چشمش آلبالو کیلاس می چینه.( می بینه.)

7.چوب را برداری گربه دزده فرار می کنه.

8. چیزی بارش نیست.

9.چیزی که عوض داره، گله نداره.

10.چرا توپچی نشدی.

11. چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی.

12. چاه کن همیشه ته چاه است.

13. چه علی خواجه، چه خواجه علی.

14. چوب دو سر طلاست.

15. چنار در خانه اش را نمیبینه.

16.چند کلمه از مادر عروس بشنو.

17.چشم و دل سیر است.

18.چشمش محک است.

19. چشم درویش کردن.

20.چادر قلعه زن است.

21.چهار دیواری اختیاری.

22.چرت پاره شدن.

23. چشمش هزار کار میکنه، که ابرویش نمیدونه.

24.چیزی که از خدا پنهان است، از بنده چه پنهان.

25.چشم و دل پاک بودن.

26. چشم ما شور بود.

27. چیزی که پاره شده، وصله ور نمیداره.

28. چه به من بگو، چه به در بگو، چه به خر بگو.

29.چه بسا چیزی را دوست داری که برای شما شر است، و چه بسا چیزی را دوست نداری که برای شما خیر است.

30. چم و خم روزگار را بلد بودن.

31. چشم کلاغ و داره.

32. چراغ کسی را خاموش کردن.

33. چون به پیری رسید، دانست؛ پیر، پیر است گر چه شیر بود.

34.چنین است گاو سوار درشت؛ گهی پشت به زین و گهی زdن به پشت.

35. چه حرامزاده مردمانند؛ که سنگ را بسته اند و سگ را رها کرده اند.

36. چون دخلت نیست، خرجت آهسته تر.


[ دوشنبه 91/10/25 ] [ 11:54 صبح ] [ سعادت ] [ نظر ]

1.گیسش را توی آسیاب سفید نکرده.

2.گربه را در اتاق حبس کنی پنجه به روت میزنه.

3. گاو نه، من شیرده.

4. گویی پی آتش آمده است.

5. گوش به زنگ بودن.

6. گوسفند را به گرگ سپردن.

7. گلی را برای کسی آب گرفتن.

8. گربه از نعل افکندن.

9. گاو مان زائیده است.

10. گاو پیشانی سفید است.

11. گوش خواباندم تا ببینم روزگار چه میشه.

12.گوشش به این حرفها بدهکار نیست.

13. گلیم خود را از اب بیرون کشیدن.

14. گل کمیاب ؛ عمرش هم کمه.

15. گل پشت و رو نداره.

18. گفت: جاجی خونه است؟ گفت: نه؛ گفت: اگر بود هم چیزی نمیداد.

19. گفت: خونه قاضی عروسی است، گفت: به تو چه؛ گفت: مرا هم دعوت کدهاند، گفت: به من چه.

20. گرمی را مردی ساز و مردی را گرمی.

21.گرگ را کرفتند، پند دهند؛ گفت: رم دهید گله رفت.

22. گرسنگی را چه دیدی.

23. گرگ در لباس میش.

24. گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.

25. گذشته ، آئینه آینده است.

28. گربه را دم حجله باید کشت.

29. گربه میگفت: اولش پلنگ بودم، از دست آدمیزاد به این روز افتادم.

30.گدا را رو دادی، قوم و خویش میشود.

31. گدا داند که ممسک کیست.

32. گاو نر هزار جریب به تخمش.

33. گاو بی شاخ و دم.

34. گردو در همه دهر یک نیشتر است؛ بر پای کسی رود که درویش تر است.

35. گندم از گندم روید، جو از جو.

38. گر خواهی نشوی رسوا‌ همرنگ جماعت شو .

39. گر مرگ خواهی به قبرستان برو.

40. گر بار گران بودیم، رفتیم.

41. گویند عاقلان غم دیوانه خورند؛ دیوانه شدیم عاقلان غم ما نخورنند.

42. گفتار نیک ، پندار نیک ، کردار نیک

43. گنجشک میخواست آب بخوره، افتاد تو حوضک.

43.گو خوردن افتادن.

44. گر خانه کسی است ، یک حرف بس است.

45. گردن از مو باریک بودن.

48. گمان در حق خویش بردن، بهتر است.

49. گوئی بط سفید جامه به صابون زده است.


[ یکشنبه 91/10/24 ] [ 1:50 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1. جوجه را آخر پاییز می شمرند.

2. جاگرم کردن .

3. جائی نمیخوابه که آب زیرش بره.

4. جوجه همیشه زیر سبد نمی مونه.

5. جوانی است و هزار چم و خم. ] جوانی و خامی [

6. جیبش را تار عنکبوت گرفته.

7. جهود خون دیده.

8. جائی رفت که عرب نی انداخت. ] جائی می اندازم که عرب نی نیانداخته.[

9. جون به عزرائیل نمیده.

10. جهود دعائش را آورده.

11. جو فروش ، گندم نما.

12. جنگل مولا ست.

13. جواب، های و هوئه.

14. جنگ زرگری.

15. جای تره و بچه نیس.

16. جای شکرش باقی است.

17. جنگ دو سر دارد.

18. جهود بازی در آوردن.

19. جواب دندان شکن دادن.

20. جان کسی را به لب آوردن.

21. جا گرم کردن.

22. جان به جان آفرین تسلیم کردن.

23. جنگ اول به از صلح آخر است.

24. جائی که عقاب پر بریزد، از پشم لاغری چه خیزد.

25. جای خالی ات با چیزی پر نمیشه.

26. جواب سر بالا.

27. جان بر کف دارد.

29. جیم شدن.


[ جمعه 91/10/22 ] [ 9:17 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1.لیلی را از چشم مجنون باید دید.

2. لش لش را میره و بیکار میگرده .

3. لقمه بزرگتر از دهن گلو را میگیره. ( لقمه یزرگتر از دهانش بر میداره.)

4. لنگ حمام را هر کس ساعتی میبنده.

5. لنگه کفش کهنه هم در بابان نعمتی است.

6. لق لق ، زبون گرفته.

7. لر ، که به بازار نره؛ بازار میگنده.

8. لایق هر سر نباشد، افسری.

9. لام تا کام با کسی دراینباره صحبت نکن.

10. لاف در غربت و سر و صدا در بازار مسگر ها.

11. لنگی را بر هوا ری پوشیدن.

12. لگد مادیان بر نریان درد نکند.

13. لگد به گور حاتم زده است.

14. لقمه سر سیری است.

15. لقمه را از پشت سر به دهان گذاشتی.

16. لفتش نده.

17. لحمک ، لحمک بودن با کسی.

18. لبش را تو گذاشت.

19. لا ابالی چه کند، دفتر دانائی را .

20. لبت بوی شیر میده.

21. لباده بر گاو نهادن.

22. لایق آب ریختن به دست او نیست.

23. لاف کار اجلاف است.

24. لگد به گور حاتم زده.

25. لب بود که دندون اومد .

26. لقمان را گفتند: ادب از کی آموختی؟ گفت: از بی ادبان.

27. لام تا کام حرف نزن!( لارمونی بگیر.)

28. لا لائی برای کسی خوندن.

29. لذت دنیا زن و دندان بود؛ بی زن و دندان جهان زندان بود.

30. لیلی مرد بود یا زن.

31. لباس پوست دوم انسان نیست، خانه اول اوست.

32. لباس میپوشد، تا خود را بپوشد.

33. لل للی و تل للی.

10/01/2013 مقارن با 28/2/1434


[ پنج شنبه 91/10/21 ] [ 8:10 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]

1- تا به آب نزنی، شناگر نمیشوی .

2- تا تنور گرم است، نان را یچسبان .

3- تا شغال شده بود، به چنین سوراخی گیر نکرده بود .

4- تخم مرغ دزد، شترمرغ دزد میشود.

5- تلافی غوره را سر کوره در می آره .

6- ترب هم جزء مرکبات شده .

7- تا ابله در جهان است، مفلس در نمی ماند.

8- تا گوساله آب شود، دل صاحبش آب شود .

9- تب تند عرقش ،زود در میاد .

10- تخم مرغ نکرد، نکرد، وقتی هم کرد؛ توی کاهدون کرد .

11- تو بگی «ف» من میگم فرحزاد .

12- توی دعوا نان و حلوا خیرات نمیکنند .

13- تازی را به زور به شکار نتوان برد .

14- توبه گرگ ، مرگ است .

15- تکیه بر آب کردن .

16- تا مار است، پشه توی سوراخ نمیره .

17- توی دهان شیر میرود .

18- تیری به تاریکی انداختن .

19- ترک عادت، موجب مرض است .

20- تنبل نرو به سایه، سایه خودش می آیه .

21- تا هستم، به ریش تو بستم .

22- تعارف شاه عبدالعظیمی است .

23- ترمزش را بپیچ .

24- تا کرکس بچه دار شد، مردار سیر نخورد .

25- تا تریاق از عراق آرند، مارگزیده مرده باشد .

26- تابستون، پدر یتیمونه .

27- تنت را چرب کن .

28- تومون خودمونو میکشه، بیرونمون مردم را .

29- تو کی مردی، ما تابوت حاضر نکردیم .

30- تاقاری بشکنه، ماستی بریزه، جهان گردد به کام کاسه لیسان .

31- تا نهال تر، است؛ باید راست کرد.

32- تا نفس هست، امید است .

33- توانا بود هر که دانا بود .

34- تا میتوانی دلی به دست آور . 

35- تافته جدا از بافته است .

36- تعلیم و تعلم عبادت است .

37- تو نیکی کن و در دجله انداز ؛ که ایزد در بیابانش دهد باز . [ عامیانه: من هم شیرجه میزنم درش میارم .]

38- تو بمیری { تومبری} راست میگی .

39- تنش توی گور داره میلرزه .

40 - تو خود حدیث معضل خوان، از این مچمل .

41- تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد .

42- تحفه هندوستون .

 


[ دوشنبه 91/10/18 ] [ 3:54 عصر ] [ سعادت ] [ نظر ]
<      1   2   3   4      >
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

پیوندهای روزانه
امکانات وب


بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 58
کل بازدیدها: 201260